پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
عسل فروش شهر تلخي
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
عسل فروش شهر تلخي
استان خراسان رضوي / مشهد
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در اسفند 1403
1 - عارفانه هاي يک دوست
1 - جوادتبريزي
2 - .: ام فاطمه :.
2 - * راوندي *
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
يک فعل چند منظوره در لهجه شيرين مشهدي
مو بوروم: من بروم
مو بوروم: من مي بُرم
مو بوروم: من مي بَرَم
مو بوروم: من برنده مي شوم
مو بوروم: من مو بور هستم
^ 93/4/4
+
کيستي که من
اين گونه
به اعتماد
نام خود را
با تو مي گويم،
کليد خانه ام را
در دستت مي گذارم،
نان شاديهايم را
با تو قسمت مي کنم،
به کنارت مي نشينم و بر زانوي تو
اين چنين آرام
به خواب مي روم؟
کيستي که من
اين گونه به جد
در ديار روياهاي خويش
با تو درنگ مي کنم؟
احمد شاملو
^ 93/4/4
+
عشق يعني مستي و ديوانگي
عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني سجده با چشمان تر
عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشک حسرت ريختن
عشق يعني درجهان رسوا شدن
عشق يعني سُست و بي پروا شدن
عشق يعني سوختن با ساختن
عشق يعني زندگي را باختن
عشق يعني شعله بر خرمن زدن
عشق يعني رسم دل بر هم زدن
عشق يعني يک تيمم,يک نماز
عشق يعني عالمي راز و نياز - عسل فروش شهر تلخي
+
ميگوينــد: بــاران کــه ميزنــد …
بــوي ” خــاک “ بلنــد مي شــود …
امــا …
اينجــا بــاران کــه ميزنــد …
بــوي ” خاطــره ” بلنــد ميشــود …!
+
به سلامتي اونيکه ميبينه عشقش واسه يکي
ديگه ميخنده اما بغض گلوشو قورت ميده و آروم
زير لب ميگه: بي معرفت چقد قشنگ ميخنده
+
خدايا من را تواني بده تا دل هايي راکه شکسته ام از نوع بسازم ميدانم امکانش وجود ندارد ولي حداقل صاحب دل ها مرا حلال کنن که خيلي شرمنده ي انها هستم
+
ناليدن از اين فاصله ها کارِ قلم نيست
در خانه ي ما جز غم دوريِ تو غم نيست
افسانه نگو! چگونه دست از تو کِشم من؟
من عاشق چشمان تو ام! دستِ خودم نيست!!
+
اين کوزه چو من عاشق زاري بوده‌است ** در بند سر زلف نگاري بوده‌است
اين دسته که برگردن او مي‌بيني ** دستيست که بر گردن ياري بوده‌است
لايک - «امير معظم»
+
بچه ها پارسي بلاگ داره خيلي بي بخار ميشه بازم دم نفس خانوم گرم حداقل اون يك لايك ميكنه بقيه كه عين خيالشون هم نيست:(
▌► | ► | ◄