پيام
+
پدرم!
در اين تاريکي شب که سوسوي چراغي همدم و مونسم گشته است از تو مينويسم....
از تو که حديث سکوت را در دلم به ترانه اي مبدل ساختي.
اي جلوه گاه خوبي ها....
تمام دفترهايم به خاطر تو ورق خورده اند.
لحظه اي در کنار آوارخانه آمالم به نظاره دردهايم بايست تا برايت از روح طوفاني خويش بگويم.
کاش لبخندهاي تلخ مرا در قاب کهنه اي بر ديوار قلبت مي آويختي تا هميشه از لبخندهايم تلاطم امواج يک شوق را بخواني
غزل صداقت
92/9/13

عسل فروش شهر تلخي
بدان که ديگر واژه تازه اي براي سرودن ندارم.
دوستت دارم پدر......تا آخر دنيا.