پيام
+
گفته بودي درد دل کن گاه با هم صحبتي
کو رفيق راز داري؟ کو دل پرطاقتي؟
شمع وقتي داستانم را شنيد آتش گرفت
شرح حالم را اگر نشنيده باشي راحتي
تا نسيم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچهاي در باغ پرپر شد ولي کو غيرتي؟
گريه ميکردم که زاهد در قنوتم خيره ماند
دور باد از خرمن ايمان عاشق آفتي
روزهايم را يکايک ديدم و ديدن نداشت
*bad boy*
92/6/23
عسل فروش شهر تلخي
کاش بر آيينه بنشيند غبار حســـــــــــــــــــرتي
بسکه دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد
باغبان ديگر به فروردين ندارد رغبتــــــــــــــي
من کجا و جرئت بوسيدن لبهاي تـــــــــــــــــــو
آبرويم را خريدي عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــي
ف.نظري